داستان سکسی ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش

93094

ماجرای زندگی منو زنم الناز و سعید و زنش(قسمت هشتم)

.رفتیم همون ساحل ولی به بچه ها گفتم بیاین بریم یکم جلوتر و ببینیم اونطرف تر چی شکلی هستش شاید قشنگ تر باشه.اونا هم قبول کردن و همینطوری راهمون رو لب ساحل ادامه دادیم یه مقدار درخت جلومون بودن و اونا رو هم رد کردیم که دیدیم یه ساحل تمیز تر و خلوت تر هستش که چند تا زوج مثل ما جلوتر دراز کشیدن . نزدیک تر که شدیم دیدیم جووووننن هیچ کی شورت و سوتین نپوشیده و زن ها همه لختن مرد ها هم شورت نداشتن و لخت لخت بودن و همه رو به افتاب داشتن افتاب میگرفتن . من که همون اول کیرم راست راست شده بود از داخل شورت معلوم بود که باد کرده .. الناز و فریبا هم داشتن با تعجب به بقیه نگاه میکردن .. رفتیم یکم جلوتر و با فاصله از اونا زیر انداز رو انداختیم و نشستیم ..
الناز :میبینین چقدر راحتن انگار نه انگار که کسی غریبه کنارشون دراز کشیده کسی به کسی کاری نداره چقدر خوبن
فریبا:اره خیلی ازادن خیلی راحتن
من:اره خوش به حالشون
زنامون لباسشون رو در اوردم و با بیکینی و ما هم با شلوارک همون جا دراز کشیدیم کنار همدیگه و چسبیده به هم دراز کشیدیم الناز و فریبا وسط منو سعید هم طرفین و کنار زنامون و مشغول روغن زدن بدن زنامون شدیم . الناز و فریبا به پشت خوابیده بودن که دیدم یه زن و مرد لخت لخت دارن از جلومون رد میشن میرن اون سمت که سینه های زنه بزرگ و اویزون اینطرو اونطرف میرفت و پوست سینه هاش سفید تر از بقیه اندامش بود معلوم بود که لخت کرده تا همه اندامش یه رنگ برنزه بشه بعدش همونطوری که داشتم روغن رو روی شکم الناز میمالوندم اروم سوتین الناز رو داشتم از قسمت بندش در میاوردم که الناز گفت نه زشته
من:چرا
الناز : خجالت میکشم
من:از چی از کی؟
الناز :از سعید
من: نه بابا این ها رو نگاه کن چقدر راحت لخت شدن دارن نهایت استفاده رو از ازادی میکنن تازه مگه چند بار میایم خارج که ازاد باشیم .اشکال نداره ر احت باش و حال کن سعید هم از خودمونه نگران نباش
سعید و فریبا هم داشتن به ما نکاه میکردن و گوش میدادن به حرفامون الناز هم در حالی که داشت به سعید نگاه میکرد منم کورستشو ارووم بند های کنارشو باز کردم و از روی سین هاش برداشتم سینه های الناز هم چون به پشت دراز کشیده بود به کنار ها افتاد و از هم باز شدن من که با دیدن این حالت سینه های الناز کیرم راست شد چه برسه به سعید بعدش من یکم روغن ریختم کف دستام و با دستام مشغول روغن زدن و مالوندن سینه های الناز شدم سینهاشو با دستام میگرفتم و خوب تا نوک سینهاش تو دستم کامل میگرفتم و نوک سینهاشو با دو تا انگشتم به بالا میکشیدم . سعید و فریبا هم داشتن به سینه های الناز نگاه میکردن الناز هم به چشمای سعید نگاه میکرد که دیدش روی سینه هاش بود . سعید هم که دید من سوتین الناز رو دراوردم سوتین فریبا رو دراورد و فریبا هم اولش دستش رو گذاشته بود روی سینه هاش که من نبینمشون ولی سعید گفت عزیزم راحت باش مثل الناز اینجا اومدیم که ازاد باشیم اونم با این حرف ها دستشو برداشت و داشت به جشم های من نگاه میکرد که داشتم به سینه هاش نگاه میکردم و یه لبخند ملیح هم به من کرد
دیدم سعید همون طوری که داشت روغن رو وی سین هاش میمالوند دست روغنیش رو کشوند روی شکمش بعد میخواست شورت زنشو هم در بیاره که واسش روغن بزنه .منم انگشتم رو بردم زیر کش شورت الناز و داشتم میکشیدم پایین تر که دستمو گرفت گفتش شورتم نه . گفتم چرا در همین حین دو تا زن دیگه از جلومون رد شدن و رفتن که من به الناز گفتم ببین این زن هارو چقدر راحتن دارن همینطوری کون لخت راه میرن
کون لخت رو که گفتم فریبا یه خنده از ته دل کرد و به من نگاه میکرد الناز هم دستشو برداشت و گذاشت شورتشو در بیارم سعید هم که زودتر شورت فرییا رو در اورده بود داشت کوسش رو با روغن میمالوند من هم کوس الناز رو میمالوندم و دستم رو میبردم لای پاش و روی سوراخ کونشم روغن میزدم یه چشمم هم به کوس فریبا بود که که دیگه الان راحت میتونستم بدون هیچ گونه نگاه مخفی راحت ببینم و حتی شوهرش هم مشکلی نداشته باشه کوس الناز و با روغن که میمالوندم الناز هم ااووم اووم میکرد روغن زدنم تموم شد که دیدم یه زوج دیگه بالا سر ما دراز کشیدن طوری که پاهاشون به سمت ما بود و قشنگ میتونستم لای پای زنه رو ببینم زنه به پشت دراز کشیده بود پاهش رو از هم باز کرده و زانوهاش رو اورده بالا و کف پاش روی زمین . دست مرده رو دیدم که اومد روی کوس زنش و واسش میمالوند و با این که میدونست ما پایین پاهاشون دراز کشیدیم و خوب دید داریم ولی باز هم انگشتی رو میکرد تو کوس زنش و باهاش بازی میکرد و واسش میمالوند منم با دیدن این صحنه یه حالی شدم و به شکم دراز کشیدم واسه اینکه کیرم بد جور راست کرده بود همینطوری که به شکم دراز کشیده بودم و الناز به پشت دستم رو بردم سمت پاهای الناز و از زیر روناش گرفتم و یکم اونارو دادم بالا خودش پای دیگش رو هم اورد بالا البته کف پاش روی زمین بود زانوهاش رو اورد بالا . منم دستم رو بردم روی کوسش و انگشتم رو میکردم تو کوسش که الناز سرش رو بلند کرد و پایین پامون رو نکاه کرد و گفت: سامان نکن پایین پاهامون کسی دراز کشیده منم گفتم خوب دراز کشیده باشن بالا سر ما هم کسی هستش اینا رو نگاه کن مرده چجوری داره مال زنه رو میماله الناز به شکم دراز کشید که اونا رو ببینه فریبا هم به پشت دراز کشید داشتن اونا رو نگاه میکردن منم بلند شدم نشستم و روغن رو برداشتم و ریختم روی باسن الناز و شروع کردم به مالیدن با این که میدیدم یه مرده که با فاصله دومتری از پاهامون دراز کشیده داره ما رو نگاه میکنه ولی باز هم مالوندم و دستم رو خوب میبردم لای پاش و روی کوسش و انگشتم رو میکردم داخل کوسش و چند باری هم کردم تو کونش . فریبا رو دیدم که پاهاشو کامل از هم باز کرده و کف پاهاشو داده بود بالا که قشنگ کوس و کونش دیده میشد منم که دیدم پای الناز رو خوب باز کردم و محکم تر مالوندم سعید دراز کشیده بود و چشماشو بسته بود و داشت افتاب میگرفت . فریبا که کف پاهاشو داده بود بالا از هم بازشون میکرد و میبستشون که یه لحظه خیلی باز کرد و پای چپشو اورد جلوی صورت من که نشسته بودم و داشتم کون الناز رو روغن میزدم . فریبا یه نگاهی هم از پهلو به من کرد و یه لبخند شیطونی به من کرد و پاشو همون حالت نگه داشت . منم پاشو گرفتم و از روغن برداشتم و مالیدم کف پاش و انگشتا و ناخن های قشنگشو مالوندم و تا نزدیک زانوش روغن رو مالوندم بعد یه خنده ای کرد و به سعید گفت سعید جوون تو هم بیا پشت منو روغن بزن سعید هم گفتش چشم عزیزم تو جون بخواه .. بعدش سعید بلند شد مثل من نشست و روغن رو برداشت و با کف دستش روی رون و باسن و سوراخ کون ف یبا رو میمالوند و نگاهش بیشتر به سمت کون الناز بود که من داشتم میمالوندم نگاه منم روی کون فریبا بود من که پاهای الناز رو از هم کامل باز کردم به طوری که فریبا هم که پاهاشو باز کرده بود پای چپش رو گذاشته بود روی پای راست الناز ضربدری شده بود پاهاشون سعید هم کون و رون های فریبا رو که روغن مالوند رسید به پایین تر دید ساق پای چپش روغنیه یه نگاه به من کرد و خندید و به فریبا گفت که ساق پاتم که روغنی هستش سامان دستت درد نکنه بعدش پای دیگه فریبا رو روغن زد بعدش دیدم دوباره روغن برداشت و مالوند به ساق پای راست زنم الناز که رفته بود بین پاهای فریبا و نزدیک دستش بود .من با دیدن این صحنه که یکی داشت پای زن منو ماساژ میده یه جوری شدم و کیرم ب
یهویی بزرگتر شد .الناز هم سرش رو اورد بالاتر و به پهلو نگاه کرد به سعید که داشت واسش پاشو با روغن ماساژ میداد و بیشتر پاشو باز کرد تا پاش به دست سعید نزدیک تر بشه منم تو همون حالت دوباره ساق پای فریبا زن سعید رو با روغن مالوندم و تا نوک انگشتاشو روغن زدم .
مشغول بودم که یهو فریبا گفت شما که مارو لخت کردین چرا خودتون لخت نمیشین کامل
الناز :ارخ فریبا راست میگه شما چرا شورتاتون رو در نمیارین
من: اخه نمیشه الان ضایعه خیلی
الناز : چرا ضایعه چی شده
من : ضایعه دیگه الان بزرگ شده
الناز یه خنده ای کرد و گفت :خوب معلومه دیگه یه کارایی میکنی که بایدم اینطوری بشه من کاری ندارم باید دربیاری
فریبا هم رو به سعید :سعید چرا در نمیاری
منو سعید به هم نگاه کردیم و بعدش دور و برمون رو هم نگاه کردیم کسی نبینه کیر راست شده مارو . الناز و فریبا هم برگشتن به پشت دراز کشیدن و ارنج هاشون رو تکیه گاه قرار دادن که سرشون بالا باشه تا ما و ببینن
من و سعید هم به هم نگاه کردیم و همونطوری که نشسته بودیم رفتیم روی دوتا زانو تا شوورت رو در بیاریم من که هم به محض اینکه کشیدم پایین کیرم مثل یه فنر پرید بیرون سعید هم کشید پایین و کیرش زد بیرون که الناز و فریبا با هم گفتن :ووااای . واقعا هم ضایع هستش
خوشبختانه اون مرده که زیر پای ما دراز کشیده بود رفته بود . خلاصه ما هم که کامل لخت شدیم فریبا یه سره داشت به کیر من نکاه میکرد و الناز هم به کیر سعید بعدش فریبا گفت که بریم داخل اب یکم.. الناز هم گفت اره بریم
من:اره شما برین منم یکم دیگه میام یکم بخوابه
سعید : پاشو بریم بابا ولش کن اینجا همه کیراشون بلنده
کلمه کیر رو که جلوی زنامون گفت من خندم گرفت الناز هم خندش گرفته بود .خلاصه بلند شدیم و رفتیم داخل اب ……