داستان سکسی ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش

94289

ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش (قسمت سوم)

صبح روز بعد مثل همیشه من و سعید با هم رفتیم شرکت,تو شرکت مشغول بودم که یه دیدم گزارش کار هایی که نوشتم و یه سری فایل ها و جداولی که خیلی هم مهم بودن تو خونه جا گذاشتم,به سعید گفتم میرم خونه اینارو فراموش کردم بیارم.رسیدم خونه ساعت های ۹ بود .اروم در خونه رو باز کردم که یه وقت الناز نترسه و از خواب نپره . البته اتاق خواب با در ورودی واحدمون فاصله زیادی داشت ولی باز هم اروم در رو باز کردم رفتم تو حال و از روی میز گزارش ها رو برداشتم میخواستم برگردم که یه دفعه صدای اه و ناله از تو اتاق شنیدم اروم رفتم در اتاق خواب .در اتاق خواب نیمه باز بود از لای در نگاه کردم دیدم به به الناز و فریبا لخت لخت روی هم دیگه حالت ۶۹ گرفتن و دارن کوس همدیگه رو میخورن و حسابی دارن حال میکنن طوری روی تخت دراز کشیده بودن که فریبا به پشت و پاهاش رو به در باز کرده بود و الناز هم روی فریبا داشت کوسش رو میخورد ف یبا هم از زیر کوس النازو میخورد .چه سرو صدایی راه انداخته بودن. خونه رو خالی گیر اورده بودن و حسابی حال میکردن,منم قشنگ میتونستم کوس فریبا رو ببینم,عجب کوس سفید و براقی داشت رون ها و باسن تو پری داشت,الناز انگشتشو میکرد داخل کوس فریبا و منم اون پشت داشتم با دیدن این صحنه ها حال میکردم,کیرم هم بدجور بلند شده بود تو شلوار داشت میترکید کنجکاو شدم ببینم تا اخر چکار میکنن بیخیال کار و شرکت شدم.بعد از ده دقیقه الناز از روی فریبا بلند شد .الناز :برم بیارم الان
فریبا :اره برو بیار واست بازش کنم عزیزم
من موندم اینا میخوان چیو باز کنن
الناز اومد سمت در میخواست بیاد بیرون منم سریع رفتم پشت کاناپه خودمو مخفی کردم الناز اومد رفت تو اشپزخونه دو تا خیار برداشت و رفت تو اتاق دیگه در رو هم نبستش کامل باز بود من دوباره اروم رفتم پشت در و مخفیانه بدون اینکه اونا بفهمن,دیدم که الناز به پشت دراز کشید روی تخت و پاهاش به سمت در بود فریبا هم نشست پایین تخت و پاهای الناز رو از هم باز کرد و شروع کردن به خوردن و لیسیدن
فریبا: الناز اول همیشه بگو واست خوب بخوره و خیسش کنه وقتی سوراخ کونت خیس بشه راحت تر باز میشه خیلی هم حال میکنی وقتی سوراخ کونتو یه نفر داره لیس میزنه من که عاشق این کارم همیشه سعید واسم میخوره و میکنه منو
الناز: سامان هم همه جای منو میخوره ولی نمیزارم از کون بکنه منو دردم میاد
فریبا: اره دفعه اول دردت میاد ولی کم کم که سوراخت باز تر بشه دردش از بین میره و خیلی حال میکنی.ازهمین روشی که میگم همیشه انجام بده.اول که داخل سوراختو خوب میشوری حالا یه انگشت میکنم تو کونت چطوره
الناز:خوبه فعلا که دردی نداره
فریبا:الان انگشت دومو میکنم توش چطوره؟
الناز : هنوزم که درد نداره
فریبا با دوتا انگشتش یکم جلو و عقب کرد آه و ناله الناز در اومده بود بعدش خیار رو کرد تو دهن الناز و کاملا خیسش کرد اورد اروم اروم فشار میداد داخل کون الناز الناز هم صداش بلند تر میشد و میگفت جر خوردم
فریبا:یکم تحمل کن دردش تموم میشه بعدش حسابی حال میکنی
الناز : آه اه اه اووخ ارووم تر
بعد از پنج دقیقه جلو عقب کردن خیار دیگه الناز صداش کم تر شد و داشت حال میکرد و میگفت بیشتر بکن اره چه حالی میده فریبا خیار رو در اورد و مستقیم کرد تو دهن خودش و کامل خیار رو لیس زد
فریبا: وقتی خوب داخل کونتو اب بگیری و بشوری دیگه تمیزه تمیزه . هووومم چه مزه ای میده کونت
دوباره کرد داخل کون الناز و چند بار جلو عقب کرد ایندفعه برد جلو دهن الناز . الناز هم که معلوم بود حسابی شهوتی شده کاملا لیس میزد و میخورد میگفت اصن مزه بدی هم نمیده ها .هههه
منم کم کم داشت ابم میومد با این صحنه ها ,سینه ها و کون فریبا رو که دیده بودم بزرگه حدس زده بودم که از کون میده به سعید و اینجا بود که فهمیدم.فهمیدم که این دوتا زن چقدر حشری هستن حتما هروز که با هم حال میکنن شبا هم به شوهراشون میدن چقدر حشرین
فریبا:الناز راستی تو چرا ناخن های پات اینقدر بلندن و لاک نمیزنیشون
الناز:سامان همینجوری دوست داره و حسابی پاهامو انگشتای پامو واسم میخوره و لیس میزنه .خیلی حال میده
فریبا:عه چه خوب.سعید که اصن بدن منو نمیخپره فقط کوسمو لیس میزنه با کونم ولی فک کنم اینطوری که تو میگی خیلی حال میده
الناز : اره
فریبا والناز جاهاشونو عوض کردن فریبا وی تخت دراز کشید و پاهای سکسیشو از هم باز کرد و خوب کوس وکونش زده بود بیرون الناز سوراخ کون فریبا رو حسابی لیس زد . از اون فاصله دید من دور سوراخ کون فریبا یه حلقه تیره رنگ بود پوس دور کونش تیره تر بود از مال الناز بیشتر . معلوم بود که حسابی از کون میده ..الناز خیار رو کرد داخل کون فریبا و اونم فقط با یه اه و ناله معمولی لذت میبرد بعدش خیار رو در اورد و کرد تو دهن فریبا و بعدش برد داخل دهن خودش و حسابی خیسش کرد ..چندبار دیگه خیار رو کرد و بیرون اورد سوراخ فریبا گشاد تر شده بود بعدش شروع کرذ به خوردن دوباره سوراخ و ایندفعه زبونش رو میکرد داخل سوراخ و کامل دور و بر سوراخ رو میخورد ..اخخخخ چه صحنه ای بود ای کاش اون موقع من جای الناز بودم و سوراخ کون فریبا رو میخوردم
من که دیدم دیگه خیلی اینجا موندم و شرکت هم داره دیر میشه رفتم به سمت در واحد که یدفعه به این فکر کردم اگه یه وقت زنا از زبون سعید بشنون که من اومدم خونه سر صبح و اینا منو ندیدن چی با خودشون فک میکنن,تصمیم گرفتم برگه هارو دوباره بزرام روی میز وایندفعه برم بیرون و در بزنم و در رو باز کنم بیام تو تا اونا هم متوجه بشن و خودشونو جمع کنن
همینکارو کردم وقتی داشتم داخل میشدم که الناز لباس خواب یه سرش رو پوشیده بود و از داخل اتاق سراسیمه اومد سمت من
الناز : عه سامان چرا برگشتی خونه چیزی شده
من: نه اومدن یه سری برگه جا گذاشتم ببرم. مگه باید چیزی شده باشه
الناز : نه عزیزم نگران شدم اخه این وقت صبح
من : نه چیزی نشده راحت باش
یه لب ازش گرفتم وخداحافظی کر م و رفتم به سمت شرکت توراه شرکت همش به صحنه ای که دیدم فک میکردم و احساس میکردم که در حق سعید نارفیقی کردم که از اعتمادش سو استفاده کردم
ولی باز به خودم میگفتم که این کار اتفاقی بوده و کسی نفهمیده واشکال نداره در عوضش اگه سعید هم زن منو دید بزنه من ناراحت نشم.با همین تفکرات برگشتم شرکت و تا بعد از ظهر که برگشتیم خونه تو همین فکرا بودم.